سه مقاله جديد علمى پژوهشى را برايتان به بحث مى گيرم:
١-اولین مورد از سه متن فوق را که من برايتان انتخاب كردم، مقاله ای از Annals of Internal Medicine است و فکر می کنم این یک مطالعه واقعاًمهم است. ارتباط فبريليشن دهليزى پس از جراحی غیر قلبی با سکته مغزی و آریتمی های بعدی و حتی مرگ را بررسی می كنم. من فکر میکنم این زمینهبحثبرانگیز بوده است، جایی که بسیاری از پزشکان تصور میکنند که AFib پس از جراحی کیسه صفرا یا موارد دیگر، جراحی غیرقلبی یک چیز نسبتاًخوشخیم و خود محدود است. آنچه را كه این پژوهشگران دریافتند این بود که فبريليشن دهليزى بعد از عمل و دوباره، پس از جراحی غیرقلبی خطرعوارض ترومبوآمبولی را داشت که در واقع در مقایسه با فبريليشن دهلیزی در شرایط غیر جراحی مشابه بود. بنابراین، در حالی که به طور ويژه به ما نمیگوید که با AF پس از عمل چه کنیم، پس از جراحی لگن یا جراحی کیسه صفرا، هر نوع جراحی به طور ويژه به ما نمی گوید که چه کار کنیم، اما واقعاسطح نگرانی را افزایش می دهد. احتمالاً به این معنی است که ما باید با این نوع AF مانند سایر انواع AF رفتار کنیم، یعنی اگر بیمار باید به خوبیمورد دارو هاى ضد انعقاد قرار گيرد، پس باید فراموش نشود كه تنها درين مورد فكر كنيم و آنها را ضد انعقاد کنیم. وقتی در مورد سکته مغزی یا TIA صحبت می کنیم، همه خطرات آنها تقریباً شبیه به بیماران مبتلا به AF غیر جراحی به نظر می رسید، مرگ قلبی عروقی، همه باعث مرگ می شوند. بنابراین، اگر کسی تمركز خودکار peri/post-op دارد، آن را جدی بگیرید. من فکر می کنم که این یک پیام بسیار هوشیارانه است.
٢-مقاله بعدی در مجموعه ای مقالات از ژورنال قلب اروپا توسط Kaiser است که سطح LP(a) یا لیپوپروتئین را بررسی كرده و خواسته است كه ارتباطآنرا با شروع كلسيفيكشن دریچه ابهر پیدا کند، اما پیشرفت واقعی آنرا كه در سير چه واقع مى شود. بنابراین اینها دادههای حاصل از مطالعه روترداماست که مطالعات تجزیه و تحلیلهای خوبی را در طول سالها ارائه کردهاند و آنچه که آنها دریافتند این بود که LP(a) با کلسیم زمينوى و شروع جدیدكلسيمِ دریچه ابهر مرتبط است، اما نه با پیشرفت آن کلسیم كدام ربطى دارد. بنابراین آنچه که نویسندگان حدس میزنند این است که مداخلاتکاهشدهنده LP(a) که تعدادی از آنها برای کاهش خطر قلبی عروقی مورد مطالعه قرار میگیرند که این نوع مداخلات ممکن است در مرحله پیش کلسیفیکبیماری دریچه ابهرمؤثرتر باشند.
بنابراین، ممكن که کاهش LP(a) از نظر کاهش خطر قلبی عروقی مفید است، این خطر البته همانا ابتلا به بیماری ایسکمیک قلب است. یک مزیت جانبیآن اينست كه اگر به اندازه کافی در مراحل اولیه بیماری شروع شود ، مفيد تر خواهد بود. همچنین ممکن است افراد را از ابتلا به تنگی ايهر باز دارد. اینیک مطالعه بسیار تحریک آمیز است و می دانید، من مى خواهم بگويم که پژوهش هاى مه کاهش LP(a) را نشان می دهد، به اندازه کافی بزرگ و زيادهستند که شاید بتوانیم تأثیری بر كلسيفيكيشن دريچه اى ابهر در آن ببينيم. اما من فکر می کنم علائم اینجا بسیار تحریک آمیز و جالب است و امیدوارمهمه اى شك ها حل شوند.
٣-آخرین مقاله از سه مقاله مربوط به تصویربرداری قلبی عروقی از ژورنال JACC است. اینیک بررسی جدید توسط دکتر رودریگز لوزانو و همکارانشاست. فکر میکنم او و نویسندگان همکارش یک بررسی واقعاً خوب در مورد تصویربرداری قلبی عروقی برای بیماری ایسکمیک قلب در زنان جمعآوریکردهاند.
آنها درين پژوهش مى گویند كه زمان تغییر پارادایم فرا رسیده است. فکر می کنم حق با آنهاست. آنها برخی از تفاوتهای شناخته شده در رابطه با مردانو زنان در بیماری ایسکمیک قلبی را برجسته می کنند، مانند داشتن ضایعات کلسیفاى کمتر، پلاک های غیر بندشى بیشتر در زنان، شیوع بیشتر بیماریعروق عروقی در زنان در مقایسه با مردان. نه اینکه این چیزها در مردان اتفاق بیفتد.
آنچه را كه آنها درين پژوهش يافته اند، اينست که اين اختلالاتدر زنان شایع تر از مردان هستند و این ممکن است تا حدی توضیح دهد که چرا مدل هایطبقه بندی خطر فعلی که واقعا برای تشخیص بیماری انسدادی عروق کرونر طراحی شده اند، در زنان بمقايسه خردان به خوبی کار نمی کنند. ایننویسندگان همچنین برای استفاده بیشتر از تصویربرداری چندوجهی و ارزیابی بیماری مشکوک به ایسکمیک قلبی را در زنان پيشنهاد مى كنند و اینواقعاً با دستورالعملهای اخیر درد قفسه سینه AHA/ACC توسط Gulati و همه مطابقت دارد.
به نظر من این دستورالعمل های واقعا خوبی هستند. اما به این دلیل نیست که می گویم آنها خوب هستند. من در واقع فکر میکنم آنهااز نظر گردآوریتمام جنبههای مختلف درد قفسه سینه و مراقبت از آن واقعاً انقلابی هستند و این مقاله مروری به این رویکرد کمک میکند، بهویژه کاربرد آن در زنان رابرجسته میکند. در این مقاله مروری نیز ارقام بسیار خوبی وجود دارد. شکل یک، به گونه مثال، نحوه بروز بیماری ایسکمیک قلبی در زنان را در مقایسه بامردان خلاصه میکند و در مورد مواردی مانند فرسایش پلاک و تشکیل ترومبوز، اختلال عملکرد اندوتلیال، تون وازوموتور پایین شریانهای کرونر،شریانهای کرونر اپیکاردی کوچکتر، HFpEF صحبت میکند. بنابراین من فکر میکنم در این بررسی جدید، بینشهای عالی و نکات عملی زیادی وجوددارد.
با مهر
دكتور نبيل پاكطين